غیبت طولانی
سلام دوستای عزیزم
این دفعه واقعا غیبتم طولانی شد به قول نسیم جون شد غیبت کبری اما دلایل زیادی داشت : فوت دایی عزیزم ، حجم زیاد کار در محل کارم و اسباب کشی و مهمترین مشکل خط تلفن بود که هنوز به مکان جدید منتقل نشده خونه که اینترنت نداشتم محل کارم هم که انقدر سرم شلوغ بود که یک دقیقه وقت آزاد نداشتم دلم واسه همه نی نی وبلاگی ها تنگ شده به زودی به همه سر می زنم برای شروع تا محرم تموم نشده عکسای دهه عاشورا رو آپلود می کنم تا بعد ...
شبهای اول محرم طبق برنامه هر سال می رفتیم تکیه ، امسال که بزرگتر شدی خیلی رفتی تو حس عزاداری
تو مهدکودک که واسه خودت یه هئیت راه انداختی یکی از مربیا می گفت همه بچه ها از پارسا یاد گرفتن میزنن تو سر خودشون یا با صدای بلند شروع می کنی به خوندنُ سینه می زنی وای حسین کشته شد ، عمه بابایم کجاست ، ابوالفضل ، عباس ، ای کربلا ، حسین آرام جانم حسین روح و روانم و .... خلاصه از هر جایی که رفتیم یه چیزی یاد گرفتی البته بعضی مواقع یه چیزایی می گفتی که باعث خنده بقیه
می شدی مثلا می گفتی مامان بذار یه کم برم تو مردونه ها گریه کنم بیام
روز تاسوعا و عاشورا هم که رفتیم تفت (یزد ) تمام مدت در حال ضبط نوع سینه زنی و زنجیرزنی بودی و با دستای کوچولوت حسابی عزاداری کردی
این عکسای ماهان عزیزم تقدیم به خاله راضیه
قربون چشای خوشکلت برم من