یازدهمین سالگرد ازدواج
پسر گلم دیروز سالگرد ازدواج مامان و بابا بود تصمیم داشتیم دیشب بریم بیرون ولی برنامه عوض شد چون سالگرد ازدواج خاله نادیا 17 شهریور یعنی یک روز قبل از ما بود یکشنبه شب خاله نادیا زنگ زد و دعوتمون کرد همون جایی که سال قبل واسه سالگرد ازدواج ما رفته بودیم (باغ پاتریس ) پس هر دو جشنُ یکی کردیم یادمه سال قبل باباجون گفت انشالا سال بعد یه جشن 5 نفره می گیریم عموعلی به خنده گفت شایدم 6 نفره و دقیقا همین طور شد و ماهان یک ماهه هم به جشن ما اضافه شد خیلی خوش گذشت یه چیزی که خیلی جالب بود قبل از اینکه بریم شما می گفتی بریم عروسی وقتی وارد باغ شدیم متوجه شدم یه عروسی کوچولو (مهمونی) هم داره برگزار میشه سال قبل هم همینطوری بود از خدا خواسته شروع کردی به رقصیدن .
اولین سالگرد ازدواج خاله نادیا و یازدهمین سالگرد ازدواج من و باباجون
"تقدیم به همسر عزیزم "
خوشبختی من در بودن باتو است
و روز رسیدن به تو تقدیر خوشبختی من است
تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان
چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی
زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا
روز یکی شدنمان را تبریک می گویم
از صمیم قلب برایت آرزوی سلامتی میکنم و امیدوارم
قطار زندگی مشترکمان همیشه به روی ریلهای خوشبختی حرکت کند
زیاد شام خوردی ببین شکمت چطوری شده !
هدیه بابایی به من یک انگشتر خیلی خوشکل و هدیه من ادکلن بود.