پارسا و مهدكودك
اين عكسا مربوط به اولين باري كه گل پسر ميره مهدكودك . روزاي اول قرار شد فقط يك تا دو ساعت اونجا باشي تا عادت كني ولي چون پسر خوبي بودي بعد از دو روز مدير مهد گفت مشكلي نداره كه به صورت كامل بري مهد البته فقط هفته اي سه روز ميري اونجا و بقيه روزا زحمت شما برعهده باباست.
پسر مامان كلاً علامت تعجب بوده !!!!!!!!!!!
اولين كيف مهد پارسا
اينجا ديگه بعد از چند روزه كه خوشحاله به قول خودش ميخواد بره نَهد
قربون پسر نازم برم كه اينقدر آقاست.
وقتي ميري مهد برمي گردي خونه چهار دست و پا ميري احتمالا بچه هاي كوچيكو مي بيني مي خواي اداي اونا رو درآري
هركي از باباجون مي پرسه پارسا كه ميره مهد گريه هم مي كنه بابايي مي گه پارسا نه اما مامانش خيلي گريه مي كنه با اينكه خودت اونجا رو دوست داري ولي وقتي ميبرمت يه بار گريه مي كنم وقتي هم ميام دنبالت يه بار ديگه.
وقتي كه خانم مربي ميگه پارسا مامانت اومده اينقدر بااحساس برخورد مي كني كه تانيم ساعت بعدش بايد گريه كنم دست مي زني به همه مي خواي بگي مامان من اومده .... مي دويي سمت من و مي پري تو بغلم. فداي اون احساس قشنگت بشم الهي .
ديشب كه بابايي اومده بود دنبالت مربي هاي مهد كلي از شما تعريف كرده بودند كه خيلي پسر خوب و حرف گوش كن هستي ديگه مي دوني كلاست كجاست كيفت كجاست و كدومه ، علاقه خاصي به كيفت داري و هرجا ميري مي خواي اونو با خودت ببري.