پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

پارسا كوچولو

پارسا و مهدكودك

1391/6/9 19:48
نویسنده : مامان پارسا
1,797 بازدید
اشتراک گذاری

اين عكسا مربوط به اولين باري كه گل پسر ميره مهدكودك . روزاي اول قرار شد فقط يك تا دو ساعت اونجا باشي تا عادت كني ولي چون پسر خوبي بودي بعد از دو روز مدير مهد گفت مشكلي نداره كه به صورت كامل بري مهد البته فقط هفته اي سه روز ميري اونجا و بقيه روزا زحمت شما برعهده باباست.                               

اولين روزي كه پارسا مهد ميره

پارسا در مهد

پسر مامان كلاً علامت تعجب بوده !!!!!!!!!!!

پارسا در مهد

مهدكودك  

كيف مهدكودك

اولين كيف مهد پارسا

اينجا ديگه بعد از چند روزه كه خوشحاله به قول خودش ميخواد بره نَهد

قربون پسر نازم برم كه اينقدر آقاست. ماچ 

  وقتي ميري مهد برمي گردي خونه چهار دست و پا ميري احتمالا بچه هاي كوچيكو مي بيني مي خواي اداي اونا رو درآري

هركي از باباجون مي پرسه پارسا كه ميره مهد گريه هم مي كنه بابايي مي گه پارسا نه اما مامانش خيلي گريه مي كنه با اينكه خودت اونجا رو دوست داري ولي وقتي ميبرمت يه بار گريه مي كنم وقتي هم ميام دنبالت يه بار ديگه.

 وقتي كه خانم مربي ميگه پارسا مامانت اومده اينقدر بااحساس برخورد مي كني كه تانيم ساعت بعدش بايد گريه كنم دست مي زني به همه مي خواي بگي مامان من اومده .... مي دويي سمت من و مي پري تو بغلم. فداي اون احساس قشنگت بشم الهي .قلب

             شکلک های محدثه          

 

ديشب كه بابايي اومده بود دنبالت مربي هاي مهد كلي از شما تعريف كرده بودند كه خيلي پسر خوب و حرف گوش كن هستي ديگه مي دوني كلاست كجاست كيفت كجاست و كدومه ، علاقه خاصي به كيفت داري و هرجا ميري مي خواي اونو با خودت ببري.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

خاله راضیه
12 تیر 91 8:34
ووووووووووووووووااااااای خدای من الهی قربونش بشم من این جیگر منه که اینقدر ملوس و نازه الان دلم میخواست بغلش کنم اما حیف جون من ابجی یه بوس ابدارش کن و کلی بچلونش از طرف من ایشالا دانشگاه رفتنش


مرسي خاله ان شاء اله ني ني خودتو ببينيم.
نسيم-مامان آرتين
12 تیر 91 9:36



سلام چرااينقدر تو فكري ؟
خاله راضیه
14 تیر 91 9:55
سلام جیگرای من خوبین؟
میخواستم از اقا پارسا اجازه بگیرم اون فیلمشو که تو حمام چرت میزنه رو واسه شبکه من و تو سالی تاک بفرستم اجازه هست؟ اخه هر کی دیده میگه بفرست خیلی با نمکه


سلام خاله جون مشكلي نيست ولي همه بهم ميخندن.
خاله نسيم
17 تیر 91 10:20
1پرسيده بودي چرا تو فكرم-داشتم فكر ميكردم اين گل پسر تومهد چه كارايي ميكنه ميترسم جيگر خاله رو بخورن
2ماماني مهربون چرا ناراحتي پسر به اين خون گرمي وناز داري از طرف من محكم محكم ماچش كن كاش من مربي مهدش بودم اون وقت فكر كنم شما ديگه گريه نميكردي (اعتمادبه نفس وحال كردي)


سلام مرسي واقعا چه خوب مي شد اگه شما به اين مهربوني كه اينقدر بچه ها رو دوست دارين مربي مهد پارسا بودين.
خاله راضیه
18 تیر 91 9:16
سلام عزیز دلم خوبی؟ الهی بمیرم ابجی ناراحتیتو نبینم اون وروجک از پس خودش بر میاد حتی اگه یک درصد به من رفته باشه: اخه کی فکر میکرد من اینجا دووم بیارم؟!؟!؟ ذوق زدگیش هم به خاطر کارای جدیدی که انجام میده و محیط جدیدی که توش قرار گرفته است نگران نباش گلم راستی دل خاله واسه گل پسر خییییلی تنگ شده موقعیت جور بود بزنگ باهاش حرف بزنم از کارای مهدش هم بیشتر بنویس چیا یاد گرفته؟ چیکارا میکنه؟ میبوسمتون و به ایزد منان میسپرمتون
خاله راضیه
21 تیر 91 12:37
سلام شازده کوچولوی من الهی فدات شم خوشحالم که از مهد خوشت اومده راستی مامانت هم وقتی بچه بودیم عاشق مدرسه بود همیشه هم علاوه بر کیف خودش کیف منم باهاش بود اخه من کوچیکتر بودم و اونقدر گریه میکردم تا کیفمو بیاره گلم ازت ممنونم که منو یاد روزای شیرین بچگیم انداختی