بخش دوم مسافرت - شمال
سه شنبه 29 مرداد 92 ساعت 3 صبح رسیدیم لنگرود و در مجتمع ویلایی شرکت بابا مستقر شدیم تو ماشین خوابتو کرده بودی و دوست نداشتی بخوابی ولی وقتی دیدی همه خوابن و لامپا خاموشه شما هم خوابیدی .
صبح که بیدار شدی از پنجره بیرونو نگاه کردی دیگه طاقت نداشتی و همراه بابا تو محوطه گشتی زدی .
یه دریاچه مصنوعی داخل مجتمع بود که فکر می کردی دریا هست و می گفتی میخوام برم دریا و به این صورت یه کار خطرناک انجام داده بودی وقتی برگشتین از دیدن این عکس وحشت کردم.
عصر رفتیم ساحل چمخاله که روبروی مجتمع بود هوا ابری و بارونی بود و ترجیح دادیم که لباس مناسب تر بپوشی و داخل دریا نری ولی تا چشمت به دریا افتاد طاقت نیاوردی و با لباس رفتی من و بابا هم با دیدن شوق و ذوقت نتونستیم مانعت بشیم و با عمو شهرام کلی کیف کردی .
اینجا دیگه اوج هیجانت بود و شروع کردی به رقصیدن و شعر خوندن
چهارشنبه نزدیکای ظهر رفتیم رامسر عزیز مامان مثل همیشه فعال بودی و دائم می گفتی میخوام کمکتون کنم.
تله کابین سوار شدیم خیلی خوش گذشت می رقصیدی و پشت سرهم می گفتی حالا یارم میاد دلدارم میاد . این آهنگو خیلی دوست داری .
هر فروشگاهی رو میدیدی سریع می رفتی و طبق معمول پاستیل یا آبمیوه می خواستی
عصر از رامسر که برگشتیم رفتیم دریا تو این چند روز دریا طوفانی بود و بعضی مواقع بارون میومد که باعث شده بود هوای خیلی خوبی باشه ولی یه کم سرد .
خیلی خوش گذشت تو ساحل این طرف و اون طرف می رفتی و می خوندی حالا یارم میاد دلدارم میاد - دوستت دارم منِ بیچاره - بابا کرم دوستت دارم- همه چی آرومه من چقدر خوشحالم و .... انقدر پرانرژی بودی که توجه همه جلب شده بود. قربونت برم شیرین زبونم .
پنج شنبه صبح ساعت 8 به سمت شیراز حرکت کردیم .
شب شهررضا خوابیدیم و ساعت 11 روز جمعه رسیدیم شیراز . اکثر آهنگایی که تو ماشین پخش میشه یاد گرفتی خصوصا آهنگای آرمین نصرتی که خیلی دوست داری گلپری جون می خونی و ما باید جواب بدیم .
گلپری جون : بله اینجایی جون : بله بیا بریم : نمیام ( البته اینجا رو میگی بیا بیا )
خسته میشی : نمیشم وای وای وای چقدر اطوار می ریزی
یه دفعه که لیدا و آیدا به مسخره بشکن بشکن می خوندن سریع ضبط کردی ، چند روز بعد دیدم داری می خونی
بشکن بشکن : بشکن من نمی شکنم : بشکن بشکن تو حموم ، واسه پسرعموم
اینم از خاطرات سفر شیرین ما