پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 24 روز سن داره

پارسا كوچولو

بخش دوم مسافرت - شمال

1392/6/10 10:57
نویسنده : مامان پارسا
2,493 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه 29 مرداد 92 ساعت 3 صبح رسیدیم لنگرود و در مجتمع ویلایی شرکت بابا مستقر  شدیم  تو ماشین خوابتو کرده بودی و دوست نداشتی بخوابی ولی وقتی دیدی همه خوابن و لامپا خاموشه شما هم خوابیدی .

صبح که بیدار شدی از پنجره بیرونو نگاه کردی دیگه طاقت نداشتی و همراه بابا تو محوطه گشتی زدی .

 لنگرود -محوطه مجتمع

 لنگرود -محوطه مجتمع

 لنگرود -محوطه مجتمع

یه دریاچه مصنوعی داخل مجتمع بود که فکر می کردی دریا هست و می گفتی میخوام برم دریا و به این صورت یه کار خطرناک انجام داده بودی وقتی برگشتین از دیدن این عکس وحشت کردم. استرساسترس

لنگرود -محوطه مجتمع

عصر رفتیم ساحل چمخاله که روبروی مجتمع بود هوا ابری و بارونی بود و ترجیح دادیم که لباس مناسب تر بپوشی و داخل دریا نری ولی تا چشمت به دریا افتاد طاقت نیاوردی و با لباس رفتی من و بابا هم با دیدن شوق و ذوقت نتونستیم مانعت بشیم و با عمو شهرام کلی کیف کردی .

ساحل چمخاله

 ساحل چمخاله

 اینجا دیگه اوج هیجانت بود و شروع کردی به رقصیدن و شعر خوندن

ساحل چمخاله

ساحل چمخاله

 چهارشنبه نزدیکای ظهر رفتیم رامسر عزیز مامان مثل همیشه فعال بودی و دائم می گفتی میخوام کمکتون کنم.

رامسر

تله کابین سوار شدیم خیلی خوش گذشت می رقصیدی و پشت سرهم می گفتی حالا یارم میاد دلدارم میاد . این آهنگو خیلی دوست داری .

 

تله کابین رامسر

 هر فروشگاهی رو میدیدی سریع می رفتی و طبق معمول پاستیل یا آبمیوه می خواستی

بام رامسر

 بام رامسر

 عصر از رامسر که برگشتیم رفتیم دریا تو این چند روز دریا طوفانی بود و  بعضی مواقع بارون میومد که باعث شده بود هوای خیلی خوبی باشه ولی یه کم سرد .

ساحل چمخاله

 ساحل چمخاله

خیلی خوش گذشت تو ساحل این طرف و اون طرف می رفتی و می خوندی حالا یارم میاد دلدارم میاد - دوستت دارم منِ بیچاره - بابا کرم دوستت دارم- همه چی آرومه من چقدر خوشحالم و .... انقدر پرانرژی بودی که توجه همه جلب شده بود. قربونت برم شیرین زبونم . ماچماچ

 ساحل چمخاله

ساحل چمخاله

 پنج شنبه صبح ساعت 8 به سمت شیراز حرکت کردیم .

لنگرود- محوطه مجتمع

 شب شهررضا خوابیدیم و ساعت 11 روز جمعه رسیدیم شیراز . اکثر آهنگایی که تو ماشین پخش میشه یاد گرفتی خصوصا آهنگای آرمین نصرتی که خیلی دوست داری گلپری جون می خونی و ما باید جواب بدیم .

گلپری جون : بله                اینجایی جون : بله             بیا بریم : نمیام ( البته اینجا رو میگی بیا بیا )

خسته میشی : نمیشم            وای وای وای چقدر اطوار می ریزی

یه دفعه که لیدا و آیدا به مسخره بشکن بشکن می خوندن سریع ضبط کردی ، چند روز بعد دیدم داری می خونی

بشکن بشکن : بشکن             من نمی شکنم : بشکن              بشکن تو حموم ، واسه پسرعموم

اینم از خاطرات سفر شیرین ما بای بایبای بایبای بایبای بایبای بایبای بایبای بایبای بایبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

خاله راضیه
10 شهریور 92 9:23
الهی قربونت برم من خاله جونی چقدر بزرگ و با مزه شدی تو ای هیجان انگیز ای جذاب ای شفتالو ای کمک کن ای رقاص ای خواننده جان نثارم
نسیم-مامان آرتین
10 شهریور 92 13:51
خاله قربونت بشه یارت از کجا داره میاد
توپولوی عاشق اون انرژیتم


نمی دونم نسیم جون
مامان پارسا
12 شهریور 92 8:12
آفرين به اين گل پسر پر انرژي
مامان نوژا جونی
13 شهریور 92 10:29
عزیزم همیشه به گردش وتفریح قربونت برم با اون عکس خطرناکت منم ترسیدم
الهام (مامان امیر علی جون-جیگرم)
13 شهریور 92 23:43
سلام عزیزم وبتون عالیه
پسرتون تو هم ناز نازه هااااا
خوشحال میشیم به ما هم سری بزنید
راستی با افتخار لینک شدید
منتظر ورودتان هستیم
با تبادل لینک که موافق هستید


مرسی عزیزم . شما هم با افتخار لینک شدین
خاله راضیه
14 شهریور 92 9:06
مثل اینکه باید واسه هر پست کلی انتظار بکشم و حرص بخورم آجی جون حالا که من نتونستم واسه عروسی بیام حد اقل عکسا رو بذار دیگه
مامان آوا
15 شهریور 92 20:38
چه خوب که به پارسا جون خوش گذشت