پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 30 روز سن داره

پارسا كوچولو

بخش دوم مسافرت - شمال

سه شنبه 29 مرداد 92 ساعت 3 صبح رسیدیم لنگرود و در مجتمع ویلایی شرکت بابا مستقر  شدیم  تو ماشین خوابتو کرده بودی و دوست نداشتی بخوابی ولی وقتی دیدی همه خوابن و لامپا خاموشه شما هم خوابیدی . صبح که بیدار شدی از پنجره بیرونو نگاه کردی دیگه طاقت نداشتی و همراه بابا تو محوطه گشتی زدی .       یه دریاچه مصنوعی داخل مجتمع بود که فکر می کردی دریا هست و می گفتی میخوام برم دریا و به این صورت یه کار خطرناک انجام داده بودی وقتی برگشتین از دیدن این عکس وحشت کردم. عصر رفتیم ساحل چمخاله که روبروی مجتمع بود هوا ابری و بارونی بود و ترجیح دادیم که لباس مناسب تر بپوشی و داخل ...
10 شهريور 1392

بخش اول مسافرت (سرعین - تبریز)

خوشکل مامان هر سال خرداد می رفتیم مسافرت ولی امسال به خاطر شرایط کار مامان و بابا 24 مرداد ساعت 12:30 همراه با عمه طاووس ،خاله الهام و خانواده عموشهرام ، حرکت کردیم . در طول راه خیلی پسر خوبی بودی بعضی مواقع که باباجون خوابش می گرفت انقدر شور و هیجان به پا می کردی و می رقصیدی تا سرحال می شد. عصر روز جمعه رسیدیم سرعین بعد از دوش گرفتن همراه بابا رفتی تو محوطه مجتمع و کلی بازی کردی   صبح شنبه رفتیم پیست اسکی آلوارس   اول که سوار الاغ شدی گفتی می ترسم ولی یه کم که حرکت کرد خیلی خوشت اومد و دوست نداشتی بیای پایین. وقتی این شتر رو...
3 شهريور 1392

تولدت مبارک ( سه سالگی )

ای زیبا ترین ترانه ی هستی ، بدان که شب میلادت برایم ارمغان خوبی ها و زیبایی هاست پس ای سر کرده ی خوبی ها میلادت مبارک   امسال تصمیم گرفتم تولدتو چند روز زودتر برگزار کنیم ( سوم فروردین ) اصلی ترین دلیلش خاله راضیه بود که فقط هفته اول شیراز بود و دومین دلیلش تعطیلی خودم و بابایی بود که می تونستیم راحت تر به کارا برسیم البته با این حال بازم تا چند شب بیخوابی داشتم ، سعی کردم یه تولد خیلی خوب باشه و به همه خوش بگذره. * تولد خونه خاله جون برگزار شد . * تعداد مهمونای حاضر 50 نفر بود . صبح تولد باباجون شما رو برد خونه عزیزجون چون خیلی کار داشتم و با وجود شیطونیهای شما نمی شد سا...
20 مرداد 1392

پارسا برنده جشنواره تابستانه نی نی وبلاگ

پسر گلم بالاخره نتیجه جشنواره نی نی وبلاگ اعلام شد و شما با 834 رای نفر هشتم شدی هر چند انتظار داشتم جزء شش نفر اول باشی ولی خوب ... جایزه شما تو این مسابقه یک کارت هدیه پنجاه هزار تومانیه. امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق و پیروز باشی . از تمام کسانی که زحمت کشیدن و به پارسای عزیز رای دادن تشکر می کنم . ...
19 مرداد 1392

ماهان عزیز تولدت مبارک

  گل غنچه کرد و غنچه شکفت و خداوند بهترین و زیباترین هدیه اش را به شما داد با آرزوی فرداهایی روشن تبریک صمیمانه مرا پذیرا باشید. " تقدیم به بابا و مامان ماهان خوشکل "     این توپولوی خوشکل نی نی خاله نادیاست که روز دوشنبه 92/5/14 ساعت 10:30 صبح بدنیا اومد.   وقتی به پارساخبربه دنیا اومدن این جوجه کوچولو رو دادم گفت اِ .. خوش به حالش     ...
15 مرداد 1392

شیرین زبونی ها و کارهای پارسا

دوستای عزیزم سلام ببخشید چند روز نبودم چند تا دلیل داشت: 1) حسابرسی آخر دوره محل کارم طوری که بعضی شب ها خونه تا وقت سحر بیدار بودم 2) ویروسی شدن سیستم و بالا نیومدن ویندوز و نبود زمان جهت نصب مجدد تو این چند روز حتی وقت نکردم چند تا عکس از گل پسر بگیرم این عکسا هم به اصرار خودت بود که می گفتی مامان دوربین بیار ازم عکس بگیر. هر روز که می گذره شیرین زبونیات بیشتر میشه و بیشتر ابراز علاقه می کنی مثلا همین امشب تو بغلم دراز کشیدی و گفتی مامان عزیزمی ، تو بغلت بخوابم . هر روز دوست داری واسه ناهار پلو درست کنم چند روز پیش وقتی ظرف غذا رو از دستم گرفتی گفتی مرسی مامان غذا درست کردی . از کلمه...
5 مرداد 1392

ماه رمضان

ماه رمضان ماه نزول آیه های سبحانی و ارتباط ملک و ملکوت در نزدیکترین افق برای عروج ارواح روحانی است، ماه از منیت و مادیت بریدن و پر کشیدن لاهوت و گردشهای روحانیست، ماه بر چیده شدن بساط شیطان از عرصه زندگی اولاد آدم و حضور ملموس ملائک در اطراف انسان و کشیده شدن خط گذشت و غفران الهی بر خطاهای گناهکاران در سایه الغوث الغوث است استشمام عطر خوشبوی رمضان گواری وجود پاکتان ...
19 تير 1392

شهربازی ایران لند

روز جمعه از صبح که بیدار شدی هوای شهربازی کردی و مدام می گفتی بریم شهربازی ، بریم رستوران غذا بخوریم شهربازی خلیج فارس حدودا یک ماه پیش افتتاح شد و این اولین باری بود که شما رو اونجا می بردیم خیلی بهت خوش گذشت .   این دایناسور وسط شهربازی بود که سر ، دست و دُمشو تکون می داد با اینکه صداش ترسناک بود ولی از دیدنش خیلی ذوق می کردی .           عاشق اینم وقتی ازت می پرسم زندگی کی هستی ؟ میگی مامان مرضیه عشق کی هستی ؟ مامان مرضیه    نفس کی هستی ؟ مامان مرضیه پس دوستت دارم زندگیم ، دوستت دارم عشقم ، دوستت دارم ن...
15 تير 1392

اولین قصه و خلاقیت پارساجون

عسل مامان این روزا به نقاشی کشیدن خیلی علاقمند شدی البته فقط خیلی سریع دفترا رو خط خطی می کنی و تا میگم بیا مامان نقاشی یادت بده میگی نه خودم بکشم اینم از نقاشی امروز که گفتی بابا کشیدم .  این عکس مربوط به حدودا 20 روز پیشه که داشتی تو تراس بازی می کردی صدا زدی مامان دارم کباب درست می کنم وقتی اومدی داخل اینا رو دستت دیدم کلی ذوق کردم فکر کنم این اولین خلاقیت شما بود که به تنهایی انجام دادی مداد رنگیا رو کرده بودی سیخ و چینه ها کباب بودن . مامان ازش عکس بگیر کباب درست کردم . دقیقا یادم نیست ولی فکر کنم اولین باری که گفتی مامان قصه بگم چند ماه قبل بود : یکی نبود . یه پسر خوشکل بود اسم...
11 تير 1392