پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 27 روز سن داره

پارسا كوچولو

تغییرات اتاق جدید

سلام دوستای گلم بالاخره از اول آبان رفتیم خونه جدید که پارسا گلی خیلی خوشش اومده البته بگذریم که چقدر منو و بابایی رو اذیت کرد به خاطر کنجکاوی و شیطنت پارسا مجبور شدیم تبعیدش کنیم یه شب خونه خاله شمسی خوابید یه روز کامل پیش زن دایی طاهره یه روزم تا ساعت 10 شب مهد بود ولی بازم وقتی اومد انگار زلزله اومد ولی خوب دلم نمیومد از خودم دورش کنم البته تقصیری هم نداشت چون من و بابا درگیر بودیم تلوزیون و کامپیوتر هم وصل نبود حسابی کلافه و بهانه گیر شده بود . بعد از چند روز بالاخره سر و سامون گرفتیم و حسابی باهاش بازی کردم . چیدمان اتاق پارسا رو هم خاله نادیا زحمت کشید. پرده ben10 فرش شرک ...
25 آبان 1391

عزیزم روزت مبارک

روزت مبارک عزیز دل مامان  امروز صبح ساعت 10:30 جشن روز جهانی کودک بود بابایی پارسا رو برد مهد کودک فکر کنم خیلی بهش خوش گذشته بود چون جشن تا ساعت 12:30 بود دیگه نیومد خونه و ناهارشو گذاشتم که اونجا بخوره ولی دلم طاقت نیاورد و قبل از اینکه بیام سرکار رفتم مهد که ببینمش خانم مربی می گفت اگه شما رو ببینه گریه میکنه که بیاد خونه ولی پسر گل من خیلی آقا بود و بعد از پنج دقیقه دوباره رفت کلاس .   پارسا جونم امروز رکورد موندن توی مهدو زد( 10 ساعت ) فدات شم الهی ولی به قول بابایی پارسا شبانه روز هم اونجا باشه خسته نمیشه.   هدیه های روز جهانی کودک تقدیم به پارساجون : ...
18 آبان 1391

هدیه خاله راضیه

خاله راضیه واقعا یه نقاشه . خیلی شبیه نه ؟ ! این عکسو تو قسمت مسافرتهای پارسا ببینید و مقایسه کنید؟ مرسی خاله جون خیلی زحمت کشیدی   ...
18 آبان 1391

ميلاد دوباره پيوندمان صد ساله باد

سالگرد ازدواجمونو با دو هفته تاخير ديشب (٣١/٦/٩١)جشن گرفتيم يه جشن مختصر كه فقط خودمون بوديم و خاله ناديا و شوهرش جاتون خالي خيلي خوش گذشت رفتيم باغ پاتريس كه خيلي جاي باصفايي بود اگه مي بينيد عكسا زياد جالب نيست به خاطر اين پسر شيطون ماست كه تا دوربينو مي بينه سريع از دستمون مي گيره به همين خاطر نتونستيم عكساي خيلي خوبي بگيريم .   اينم عكس همسر عزيزم و علي آقا كه خيلي شوخ طبعه و كلي خنديديم.    عكساي عزيز دلمو مي بينيد كه با رقص خوشكلش جشن ما را گرمتر كرد و توجه همه رو به خودش جلب كرده بود.    تازه با دستمال هم رقصيد.  يه نماي زیبا از باغ پاتريس ...
13 مهر 1391

اتاق پارسا جون

  قراره دو هفته دیگه بریم یه خونه جدید به خاطر همین تصمیم گرفتم عکسای اتاق پارسا رو یادگاری بذارم تو وبلاگ و دکور اتاق جدیدشو تغییر بدم.            ...
11 مهر 1391

جشن اول مهر عسلكم

امروز اول مهر شور و حال خاصي توي مدارس و مهدها حاكم بود ساعت 8 صبح پارسا رو طبق برنامه قبلي بردم مهد يه كم براش سخت بود كه صبح زود بيدارش كردم ولي فقط جشنشون صبح برگزار شد و قراره از اين به بعد عصر ها بره مهد .   عكسا كيفيت خوبي نداره چون والدين براي جشن دعوت نبودن ولي آخراي جشن كه رفتم دنبالش ديدم همه بچه ها دارن مي پرن بالا و پايين ولي خوشكل من باكلاس داره مي رقصه رفتم دوربينو از ماشين آوردم و چند تا عكس از دور گرفتم ولي موقع رقص نشد عكس بگيرم . اين عكسا هم بعد از جشن تو حياط مهد گرفتم .   اين آقا خرسه هم هر كاري كرد نتونست با پارسا خيلي دوست بشه   ...
1 مهر 1391

عقد و عروسي خاله ناديا

روز يكشنبه 13/6/91 عقد ناديا جون دخترخاله پارسا بود بعد از محضر رفتيم رستوران عسل مامان حسابي مجلسو گرم كرده بود رفته بود روي ميز مي رقصيد وقتي آهنگ تموم مي شد كلي هورا مي كشيد و خواننده رو تشويق مي كرد خواننده هم چند آهنگ به افتخار كوچولوي ما اجرا كرد. خيلي به همه خوش گذشت پارسا اينقدر ميوه و نون پنير خورده بود كه ديگه نتونست شام بخوره . عكساشو بعد آپلود مي كنم. روز جمعه 17/6/91 عروسي بود بازم پارسا كلي رقصيد ديگه حدوداي ساعت 3:30 نيمه شب بود كه تا سوار ماشين شد به خواب عميقي فرو رفت. خاله راضيه جات خيلي خالي بود                   &n...
19 شهريور 1391

سالگرد ازدواجمون مبارك

شنبه 18/6/91 دهمين سالگرد ازدواج من و باباييه اين هفته كلاً درگير عقد و عروسي خاله ناديا هستيم به خاطر همين تصميم گرفتيم هفته ديگه يه جشن كوچولوي سه نفره بگيريم .   همسر خوبم با وجود پر مهرت و نگاه گرمت دنیایی از پاکی و صفا برایم به ارمغان آوردی خوب من برای توصیف مهربانی‌هایت واژه‌ها یاری نمی‌دهند چرا که تو خود قاموس مهربانی هستی و من خوشحالم که سالی دیگر بر عمر زندگی مشترکمان افزوده شد. از وقتي با هميم روزها و روزها گذشته چه تلخ چه شيرين معبود را شاكرم كه در تلخيها كنارم بودي و شاديها را به كامم شيرين تر كردي عزيز لحظه هاي بيقراريم سالگرد ازدواجمان مبارك مهربان ترینم و...
16 شهريور 1391

تولد تا يك سالگي

    پانزده روز بعد از بدنیا اومدن خوش تیپ مامان تپل مامان از همون نوزادی دوست داشت به شکم بخوابه   فکر میکنی داشتی به چی نگا می کردی ؟ آویز تخت دیگه ...      پارسا و رها خانم ( نوه خاله )  اينم اتاق خوشكل گل پسرم كه ناديا جون تزئينش كرده   مامان فداي اون خنديدنت قشنگت بشه  اين توپولو هم كه مي بينين حسن پسرعموي پارسا جونه به قول خوش حَدَن  اي جانم چه لباس خوشكلي اينم هديه خاله الهه   اين دوتا شيطون دخترعموهاي پارسا ليدا و آيدا هستن كه هميشه به خاطر گل پسر دعوا مي كردن بعضي موقعها يه دست پ...
9 شهريور 1391

پارسا و مهدكودك

اين عكسا مربوط به اولين باري كه گل پسر ميره مهدكودك . روزاي اول قرار شد فقط يك تا دو ساعت اونجا باشي تا عادت كني ولي چون پسر خوبي بودي بعد از دو روز مدير مهد گفت مشكلي نداره كه به صورت كامل بري مهد البته فقط هفته اي سه روز ميري اونجا و بقيه روزا زحمت شما برعهده باباست.                                 پسر مامان كلاً علامت تعجب بوده !!!!!!!!!!!   اولين كيف مهد پارسا اينجا ديگه بعد از چند روزه كه خوشحاله به قول خودش ميخواد...
9 شهريور 1391