پارسا و گردش و تفریح
این روزا از هر فرصتی برای گردش بردنت استفاده می کنم حداقل هفته ای دوبار پارک یا شهربازی یا تفریح خارج از شهر روز چهارشنبه 15 خرداد با خانواده خاله مهین ، دایی بهرام و عزیز جون رفتیم غوره دون بیضا تا چشمت افتاد به چشمه گفتی بریم دریا هر چی می گفتم مامان این چشمه است میگفتی نه دریا آب چشمه خیلی سرد بود ولی اصرار داشتی که بری وسط آب همین کارو کردی ولی تا نشستی تو آب یخ کردی و با گریه بلندت کردیم نازی ببعی یه مدتیه عاشق ببعی و مرغ و خروس شدی از صبح تا غروب که برگشتیم می گفتی بریم پیش ببعی ها و هر سری دست به دامن یه نفر میشدی که بری پیش ببعی ها هر کاری می کردیم که ازشون فاصله ...
نویسنده :
مامان پارسا
1:34