پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 29 روز سن داره

پارسا كوچولو

مسافرت هاي آقا پارسا

1391/11/1 1:20
نویسنده : مامان پارسا
2,846 بازدید
اشتراک گذاری

 اولين مسافرت عزيز دلم (شمال - مشهد )

 پارسا جون از زماني كه به دنيا اومد همش دائماً مي كرد چون كوليك داشت وقتي تصميم گرفتيم بريم مسافرت دو دل بودم همه مي گفتند با اين بچه كه اين همه گريه ميكنه چطوري ميخواين برين ولي دلُ زديم به دريا و رفتيم چون واقعا خسته بوديم پسرم دقيقا 2 ماه و 20 روز داشت با اين كه يه خورده اذيت كرد ولي خدا رو شكر خيلي بهتر شده بود و بعد از اينكه از مشهد برگشتيم انگار تموم دل دردها تموم شد البته هر دو عزيز جون خيلي كمك كردن وكلي هم دعا كردن ايشالا كه زنده باشن.ماچ

 

دومين مسافرت (شمال - چمخاله )

كنار دريا

پارسلا خوشتيپ

پارسا كنار دريا

ويلاي چمخاله

خرداد 90

شمال - چمخاله

 

سومين مسافرت (قشم) 

همسر عزيزم و پارسا

 

جزيره لاك پشتها

 

جزيره لاك پشت ها

 

چهارمين مسافرت (شمال - مشهد)

روز شنبه 6/3/91 ساعت 5:30 صبح به اتفاق دائي بهرام ، زن دائي و عزيز جون از شيراز حركت كرديم شما تو خواب ناز بودي از تو رختخواب بغلت كردم متعجب نگاه مي كردي يه كمي هم گريه كردي niniweblog.com

 تو ماشين كه اومدي خيلي خوشحال شدي و مي گفتي در در   niniweblog.com

تو راه خيلي پسر خوبي بودي و دائماً شيرين كاري مي كردي  niniweblog.com 

كلي بازي كرديم ساعت 9:30 رسيديم شمال (چمخاله) . محل اقامتمان مجتمع كارگران شهيد امامي بود كه محوطه خيلي زيبايي داشت و پرندگان مختلف در آنجا نگهداري مي شد با اينكه خيلي خسته بودي به همه جا سرك كشيدي و حسابي ذوق زده شده بودي طوري كه بعد از نيم ساعت با گريه به سوئيت رفتيم. گریه

 اون شب من و بابا هم خيلي برات ناراحت شديم هم كلي خنديديم چون آشپزخونه پلكاني بود و شما آشنايي نداشتي چند بار خوردي زمين تا بالاخره متوجه شدي كه اينجا با خونه خودمون فرق داره .

فردا صبح رفتيم دريا آنقدر خوشحال بودي كه فقط مي خواستي بري توي آب

درياي چمخاله

 درياي چمخاله

به موج ها اشاره مي كردي و مي گفتي بيا اگه بهت دست مي زديم جيغ مي زدي ظهر كه برگشتيم خونه بردمت حمام بس كه خسته بودي توي تشت آب چرت مي زدي فكر كنم حدوداً 8 دقيقه اي خوابيدي بابايي داشت از شما فيلم مي گرفت كه بيدار شدي و شروع كردي به گريه و ديگه خوابت پريد.خمیازه

حمام

عصر رفتيم تله كابين لاهيجان خيلي خوش گذشت كلي تاب سواري كردي

niniweblog.com

 

لاهيجان

موقع برگشت تو تله كابين كلي رقصيدي بعد سوار قطار شدي كه خيلي دوست داري .

شب توي محوطه مجتمع بازي كردي و فقط مي گفتي تاب تاب

مجتمع

بابايي مي گه پارسا خيلي خوش مسافرته .

روز دوشنبه هم خيلي خوب بود از صبح تا شب بيرون بوديم . صبح سه شنبه به سمت مشهد حركت كرديم ساعت 12 شب رسيديم خونه خاله راضيه و عمو سعيد(شوهر خاله)حدود 8 ماه بود كه خاله رو نديده بودي به همين خاطر اول آروم بودي خجالت ولي بعد از نيم ساعت شيطونيات شروع شد و چيزي نبود كه از دستت در امان باشه. زبان

خونه خاله راضيه

 

صبح چهارشنبه رفتيم حرم امام رضا شما هم كه هميشه عاشق جاهاي زيارتي و بزرگ هستي از اين طرف به اون طرف مي دويدي موقع برگشت عمو سعيد يه معجون گرفت كه خيلي دوست داشتي ابله

روز جمعه رفتيم پارك جنگلي تا چشمت به آب افتاد ديگه طاقت نداشتي اين عكساي خشكلي هم كه مي بيني فهيمه خانم ( دخترعمه آقا سعيد ) گرفته كه همين جا از زحمتي كه كشيدند تشكر مي كنم .شب هم مهمون آقا مجيد بوديم.

پارك جنگلي مشهد

 نفسم

 پارك جنگلي مشهد

صبح شنبه 13/3/91 به سمت شيراز حر كت كرديم ساعت 12 شب رسيديم خونه

تو ماشين خواب بودي پياده كه شديم بيدار شدي و از ديدن اسباب بازيها و كتابها ذوق زده شدي   من و بابا هم كه خيلي خسته بوديم زود خوابيديم شما هم فكر كنم ساعت 2 خوابيدي .

به اين ترتيب سفر خوش ما به پايان رسيد. ماچتشویق

 

شکلک های محدثه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

خاله راضیه از مشهد
22 خرداد 91 12:04
الهی من فداش بشم وقتی یادم میاد که در بدو ورود فقط به دور و برش نگاه میکرد و چقدر مظلوم بود دلم میخواد ببوسمش اما وقتی یادم میاد بعد نیم ساعت خونه رو گذاشته بود رو سرش دلم میخواد محکم بغلش کنم و بخورمش اخه اینقدر که ناز و بانمکه وقتی شیطونی میکنه بامزه تر میشه دلم واسش پرپر میزنه
مامان اميرحسين كوچولو
22 خرداد 91 20:23
سلام
پارساجون چطوره
بد نگذره!!!

در مورد بنر پرسيده بودين و همونجا جوابتون رو دادم ولي گفتم بيام هم يه سري به وبلاگتون بزنم هم جوابتون رو بدم.

متاسفانه خود سايت امكانات تغيير بنر نداره
همسر من بعد از طراحي خود بنر با فتوشاپ توي يه وبلاگ بلاگفا اين بنر رو آپ كرده بعد قالب اون وبلاگ رو به اين وبلاگ منتقل كرده.



خاله راضیه از مشهد
23 خرداد 91 11:48
مرسي خاله منم دلم برات خيلي تنگ شده ولي گريه نكنيا چون قلب كوچيكم ناراحت ميشه.
الهه ( همكار مامان )
23 خرداد 91 16:38
ممنون از لطفت. ان شاءاله اميرحسين زنده باشه
مامان شیرین از مشهد
24 خرداد 91 12:37
سلام ممنون ما هم دلمون واسه شما تنگ شده ان شاء اله تشريف بياريد زحمتهاي شما را جبران كنيم . شيرين جان رو ببوسيد.
باران
25 خرداد 91 9:05
ماشاالله الهی زنده باشه خیلی خوشکله گل پسرت از طرف من ببوسیدش تو عکسای مسافرتش خیلی خیلی با نمکه مخصوصا اونایی که تو دریا و حمامه ایشالا موفق باشه و سلامت
سولماز
25 خرداد 91 11:50
سلام ان شاء اله به سلامتي
حتما آدرس وبلاگتونو بديد سر ميزنيم.ممنون
مامان اميرحسين كوچولو
25 خرداد 91 23:00
سلام عزيزم خوشحالم كه موفق شدي . نه لينكها حذف نميشه
خاله راضیه از مشهد
27 خرداد 91 12:36
الهی فداش بشه خاله جونش خوبی عزیزم؟ 5شنبه تولد عمو سعیده و منم حسابی درگیر جاتون خیلی خالیه تو و مامانی رو میبوسم هر روز سر میزنم و هر لحظه به یاد تونم دوستتون دارم خداحافظ گلم
خاله راضیه از مشهد
27 خرداد 91 13:05
کلاغا خبر دادن جوجه کوچولوی خاله از امروز میره مهد کودک نفس خاله وقتی تصور میکنم با دستای کوچولوت کیفت رو دستت میگیری میری مهد دلم میخواد فدات بشم دیگه داری واسه خودت مردی میشی عزیزم دوست داشتم یه کادوی خوشکل بهت بدم اما حالا که از هم دوریم فقط میتونم واست ارزوی موفقیت کنم به امید دیدار بعدیمون
خاله راضیه از مشهد
30 خرداد 91 10:37
سلام عزیزم تغییرات قشنگی بود خوشم اومد البته جوجه کوچولوی من تو هر حالتی نازه راستی چرا از مهد رفتن وروجکم ننوشتی؟؟ دوسسسسسسسسسسسسسستتونننننننننن دددددددددداااااااااااااااااااارررررررررررررمممممممممممم
باران
31 خرداد 91 8:20
وای وای چه دیزاین جالبی؟دستتون درد نکنه مامانش خیلی خوب شده راستی خالش نوشته رفته مهد کودک اخی هانی فکر کنم این اوشکله از اون شیطونایی باشه که سردسته وروجکا میشه حتما چیزای جالبی واسه نوشتن پیدا میکنید از طرف من این رفیق نازمونو یه عالمه ببوسیدش


ممنون لطف دارين. خوشحالم كه به وبلاگ پارسا سر مي زنيد. متاسفانه چون شاغل هستم زياد نمي تونم وقت بذارم سعي مي كنم زودتر عكس هاي مهدشو آپلود كنم.موفق باشيد.
سپیده
31 خرداد 91 15:48
سلام خانمی. اول ماشالله به گل پسری.
اره یه کادر می یاد. زیر نوشته یعنی اخرین جملهی نظر زیرش کلیک کن و جواب رو بنویس. بعدش می بینی یه خط بین نظر و جواب شما کشیده شده. بعدش دکمه تایید رو بزن. انجام بده ببینم چه جوری عمل می کنی.


سلام ممنون از راهنماييتون. متوجه شدم.انشاءاله دوستاي خوبي باشيم.
سپیده
31 خرداد 91 15:50
راستی با افتخار لینکت کردم
خاله راضیه
4 تیر 91 11:32
سلام سلام من بازم دلم تنگ شد اومدم عکسای نازی بود ابجی جونم راستی 5شنبه جاتون خیلی خالی بود اخه تولد سعید جان بود و سورپرایزش کردم مرثی که زنگ زدین به قول سعید حسابی جای قر کمر پارسا جون خالی بود اگه بود حتما از اول تا اخر میرقصید و خودشو شیرینتر میکرد فداتون بشم میبوسمتون
سجاد
22 شهریور 91 22:31
سلام " وب خوشملی ساختین . با اجازه ی شما وب کوچولوی نازتون رو لینک کردم . خوشحال میشم شما هم وب سجاد رو لینک کنین . با آرزوی موفقیت برای کوچولوتون و خانوادش